دوشنبه : 17 /12 / 1388
آقا اجازه : داستان گرد وغبار برای من داستان قدیمی و کهنه ای است چرا که سال ها در خوزستان تدریس کرده ام و دشواری معلمی در هوای داغ و کلاسهای بی کولر کم بود که گرد وغبار هم به ان اضافه شد . گرد وغباری که تا تهران را نپوشاند کسی ان را ندید و گلوی کسی را نخراشید و گوشی صدای سرفه های اهالی ان را نشنید . این پست شرح حال معلمی غبار الود است و اوردنش را در وبلاگ اقا اجازه ؟ را ادای دینی می دانم به شاگردانم وخوزستان که امام ره درباره اش گفت: خوزستان دینش را به اسلام ادا کرد .شاید مسئولی بخواند وتکانی بخورد و ادای دینی به خوزستان کند . همه چيز از روز گردو غبار شروع شد.
احساس مي كردم نفس نمي توانم بكشم. چشمانم مي سوخت و اشك مي ريخت. كم كم سرفه ها شروع شدند. سرفه هاي بي اماني كه صبح تا شب و از شب تا صبح تداوم داشتند.سرفه هايي كه سر درد شديد و بدن درد شديد همراه شد.توي نوبت متخصصين شهر و داروخانه و.....اما به اين ختم نشد.كم كم مجبور شدم اكسيژن بگيرم. دوازده شب به روي مبل و به صورت نشسته خوابيدم.چون در غير اين صورت با كمبود اكسيژن روبه رو بودم.دارو هاي مختلف شيميايي و گياهي ، اسپري ، كورتون و .......الان هم كه چندين روز است علاوه بر مشكلات قبليم ،صدايم را كاملا از دست دادم.و در يك كلام خانه نشين شدم.معلم بي صدا.اگه سرفه ها امان مي دادند ،ممكن بود صدام برگرده اما الان تمام تارهاي صوتيم زخم هستند.دلم براي شكوفه هاي كلاسم خيلي تنگ شده.خيلي.......ازوضعيتي كه برام پيش آمده خيلي عصباني هستم و زجر مي كشم.اما دكتر بيرون رفتن از منزل را برايم ممنوع كرده.مدير، نيرويي را جاي من به كار گرفته است و از اين بابت جاي شكرش باقيست.ازتمام گل هاي كلاسم خواهش مي كنم به حرف هاي معلم جديد خانم شمعوني خوب گوش كنند و دانش آموز نمونه اي باشند.درست مثل فبل.
يعني با اين شرايط .......باز هم مي توانم به كلاس خودم برگردم؟
خداوندا..............................
ادرس معلم نویسنده :آب آبی دریا آبی
بابا بازم به مرام معلما دمتون گرم
پاسخحذفنونتون گرم آبتون سرد
من دانشجوي منابع طبيعي هستم وموضوع سمينارم گردوغباره شانسي اومدم تووبتون اگه مي تونين بهم كمك كنين آدرس وبلاگم:
brightmind43@yahoo.com