...آقای خواستار بازنشستهی آموزش و پرورش است. ۵۷ سال سن دارد، آرتروز زانو، ناراحتی گوارشی و دنداندرد دارد. زمانی که اولین بار او را دستگیر کردند، دنداناش را پانسمان کرده بود که پر کند. اما بعد از این که دستگیر شد، در زندان هیچ اقدامی برای این دندان نکردند. هرچه نامه نوشتم و پیگیری کردم که بگذارند دنداناش را پر کند که از بین نرود، نتیجه نداد... از ناراحتی گوارشی هم شدیداً رنج میبرد. در زندان تغذیهی مناسبی ندارد و اجازه نمیدهند از خانه هم هیچ مادهی غذایی به زندان فرستاده شود... یک بار که آقای خواستار به خانه زنگ زده بود، ما در خانه دعای کمیل داشتیم و چندنفر از همکارهای ایشان در منزل ما بودند. ما تلفن را روی آیفون گذاشتیم و ایشان با همکاراناش صحبت کرد. گفتند این جرم بوده و نباید از زندان با دوستان و همکاراناش صحبت میکرده و به همین خاطر اجازه هم نداشته تا دو هفته به خانه زنگ بزند...
هاشم خواستار معلم بازنشسته مشهدی پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در دو نوبت بازداشت شد. آقای خواستار در دادگاه بدوی به شش سال حبس محکوم شد. حکم وی در دادگاه تجدید نظر به دوسال زندان تعزیری کاهش یافته است.
خانم صدیقه مالکی فر همسر آقای خواستار مي گويد که همسرش در شرایط بد جسمی بسر می برد و حتی برای تعطیلات نوروزی نیز با مرخصی او از زندان موافقت نشده است.
خانم خواستار، همسر شما از چه زمانی در بازداشت بهسر میبرند؟
آقای خواستار یک بار در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ دستگیر و بعد از یک ماه و نیم به قید وثیقهی ۳۵ میلیون تومانی آزاد شد. بعد از ۴۹ روز یعنی از ۲۵ شهریور ۸۸ دوباره ایشان را به زندان بردند و تا این تاریخ هنوز در زندان بهسر میبرد.
مقامات مسئول دلایل بازداشت ایشان را چه مورد یا مواردی اعلام کردهاند؟
چون پیش از انتخابات ریاست جمهوری، یعنی در سال ۱۳۸۷، به سازمان دانشآموختگان ادوار تحکیم وحدت برای برگزاری جلسات شان جا دادهاند و مکانی هم برای برگزاری جلسات دانشآموزان شرق کشور در اختیار آنان گذاشتهاند. در صورتی که مسئولین میدانند که خود ایشان در هیچ کدام از این جلسات شرکت نداشته است . دانشآموزان شرق کشور از مقامات مختلف دعوت میکردند که برای آنان سخنرانی کنند. این سخنرانیها در خانهی ما بوده و در منزل هم برای عموم باز بوده و همه میتوانستند در آن شرکت کنند. افرادی مانند آقای سید هادی خامنهای، دکتر احسان شریعتی، خانم اعظم طالقانی، آقای درایتی، آقای احمد قابل، آقای احمدزاده اولین استاندار خراسان و… سخنرانان این جلسات بودهاند. یعنی همه افراد شناخته شدهای برای رژیم هم بودهاند و افراد گمنامی نبودهاند.
همچنین ستاد آقای مهندس میرحسین موسوی از معلمانی که برایشان مشکلی پیش آمده، از حقوقشان کم کردهاند، زندان بودهاند و… دعوت کرده بودند که از آنان قدردانی کنند. آقای خواستار هم چون عضو «کانون صنفی فرهنگیان خراسان» بودند، در این جلسه شرکت داشتند. همانجا از افراد بسیجی هم بودهاند و او را شناختهاند.
روز ۲۵ خرداد که شلوغ شده بود، ایشان در پارک قدم میزده است. پارک هم آرام بوده و فقط از کوی دانشگاه صدای "اللهاکبر" به گوش میرسیده. همان بسیجیای که قبلا ایشان را در ستاد آقای میرحسین موسوی دیده بود، او را میشناسد و میگوید که باید با ما بیایید. به این شکل دستگیرش میکنند و با خود میبرند.
تنها جرم ایشان هم حضور در پارک بود. بعد که دیدهاند در این رابطه اتهامی نمیتوانند به او وارد کنند، میگویند که شما در ستاد آقای میرحسین موسوی بودهاید و از شما تشکر شده است.
همچنین ستاد آقای مهندس میرحسین موسوی از معلمانی که برایشان مشکلی پیش آمده، از حقوقشان کم کردهاند، زندان بودهاند و… دعوت کرده بودند که از آنان قدردانی کنند. آقای خواستار هم چون عضو «کانون صنفی فرهنگیان خراسان» بودند، در این جلسه شرکت داشتند. همانجا از افراد بسیجی هم بودهاند و او را شناختهاند.
روز ۲۵ خرداد که شلوغ شده بود، ایشان در پارک قدم میزده است. پارک هم آرام بوده و فقط از کوی دانشگاه صدای "اللهاکبر" به گوش میرسیده. همان بسیجیای که قبلا ایشان را در ستاد آقای میرحسین موسوی دیده بود، او را میشناسد و میگوید که باید با ما بیایید. به این شکل دستگیرش میکنند و با خود میبرند.
تنها جرم ایشان هم حضور در پارک بود. بعد که دیدهاند در این رابطه اتهامی نمیتوانند به او وارد کنند، میگویند که شما در ستاد آقای میرحسین موسوی بودهاید و از شما تشکر شده است.
آیا در این مدت آقای خواستار به وکیل دسترسی دارند؟
نوبت اول که به ایشان حکم ۶ سال زندان دادند، کار خیلی سریع انجام شد و ایشان به وکیل دسترسی نداشت. اما در نوبت دوم وکیل گرفتند. وکیل دفاعیه داد و باز به دو سال زندان محکوم شد.
الان وضعیت آقای خواستار در زندان به چه صورت است؟
آقای خواستار بازنشستهی آموزش و پرورش است. ۵۷ سال سن دارد، آرتروز زانو، ناراحتی گوارشی و دنداندرد دارد. زمانی که اولین بار او را دستگیر کردند، دنداناش را پانسمان کرده بود که پر کند. اما بعد از این که دستگیر شد، در زندان هیچ اقدامی برای این دندان نکردند. هرچه نامه نوشتم و پیگیری کردم که بگذارند دنداناش را پر کند که از بین نرود، نتیجه نداد.
وقتی بار اول آزاد شد، مجبور شد دندانش را بکشد و در حالی که مشغول مداوای دندان دوم بود، باز دستگیر شد و باز در اثر عدم مداوا آن دندان هم از بین رفت و در همان بهداری زندان آن را کشیدند. از ناراحتی گوارشی هم شدیداً رنج میبرد. در زندان تغذیهی مناسبی ندارد و اجازه نمیدهند از خانه هم هیچ مادهی غذایی به زندان فرستاده شود.
چه انتظاری از مقامات قضایی ایران در این شرایط دارید؟
وقتی بار اول آزاد شد، مجبور شد دندانش را بکشد و در حالی که مشغول مداوای دندان دوم بود، باز دستگیر شد و باز در اثر عدم مداوا آن دندان هم از بین رفت و در همان بهداری زندان آن را کشیدند. از ناراحتی گوارشی هم شدیداً رنج میبرد. در زندان تغذیهی مناسبی ندارد و اجازه نمیدهند از خانه هم هیچ مادهی غذایی به زندان فرستاده شود.
چه انتظاری از مقامات قضایی ایران در این شرایط دارید؟
من درخواست دادم و پیگیری کردم که به ایشان اجازه بدهند به مرخصی بیاید که دستکم دندانهایاش را مداوا کند. نزد آقای انوری که رییس حوزهی نظارت بر زندان در مشهد هستند، رفتم اما نتوانستم ایشان را ملاقات کنم و هربار گفتند: هفتهی دیگر، ۵ روز دیگر… تلفنی هم که اصلا جواب نمیدهند. کتباً هم نامه نوشتم و درخواست ملاقات کردم که پاسخ دادند تا اول اسفند صبر کنیم.
در این فاصله پیش آقای فروزانی دادستان دادگاه انقلاب مشهد رفتم. ابتدا که پیش همکارهایشان به من توهین کردند و تهدیدم کردند. بعد که کمی آرامتر شدند، گفتند از دست من کاری ساخته نیست و شما باید با دادستان کل، آقای ذوقی صحبت کنید.
در این فاصله پیش آقای فروزانی دادستان دادگاه انقلاب مشهد رفتم. ابتدا که پیش همکارهایشان به من توهین کردند و تهدیدم کردند. بعد که کمی آرامتر شدند، گفتند از دست من کاری ساخته نیست و شما باید با دادستان کل، آقای ذوقی صحبت کنید.
وعدهی آقای انوری هم از اول اسفند به دهم اسفند موکول شد و دهم اسفند هم گفتند باید از حفاظت اطلاعات زندان جواب بیاید. به آقای علیزاده در حفاظت اطلاعات زندان مراجعه کردم. ایشان گفتند تا اواسط هفتهی آینده نامه را میفرستیم.
اما آنها هم نامه را نفرستادند و در نهایت گفتند که تصمیم گرفتهاند آقای خواستار را به مرخصی نفرستند. در نتیجه به دادستان کل، آقای ذوقی مراجعه کردم. آقای ذوقی بعد از تهدید و توهین، گفتند که ایشان اجازهی مرخصی نداده است.
علت آن هم ظاهرا این بود که یک بار که آقای خواستار به خانه زنگ زده بود، ما در خانه دعای کمیل داشتیم و چندنفر از همکارهای ایشان در منزل ما بودند. ما تلفن را روی آیفون گذاشتیم و ایشان با همکاراناش صحبت کرد. گفتند این جرم بوده و نباید از زندان با دوستان و همکاراناش صحبت میکرده و به همین خاطر اجازه هم نداشته تا دو هفته به خانه زنگ بزند.
آقای ذوقی در پایان، زیر همان نامهای که من برای همسرم درخواست مرخصی کرده بودم، خطاب به آقای انوری نوشتند: «در مورد مرخصی آقای خواستار از اطلاعات زندان استعلام شود». نامه را پیش آقای انوری بردم و ایشان هم استعلام کردند، اما تا این تاریخ (۹ فروردین) به ایشان مرخصی ندادهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از نظر و لطف شما متشكرم.